ذهنیت محافظ بیتفاوت
ذهنیت محافظ بیتفاوت به چه معناست :
ذهنیت محافظ بیتفاوت را با یکی از مراجعه کنندگان شرح می دهیم :
سارا فردی است که دارای ذهنیت محافظ بی تفاوت است که مراجعه کرده است :
طرحواره درمانگر: به نظر میرسد دوست دارید گریه کنید؟
سارا: بله، ولی نمی خواهم گریه کنم.
طرحواره درمانگر : از گریه کردن در اینجا میترسید؟ یا خجالت می کشید؟
سارا: بله. میدانم که این حق من است ولی واقعا برایم سخت است که گریه کنم.
طرحواره درمانگر : قبلا گفتید مادرتان از شما به خاطر اینکه خوشحال نیستید، ایراد می گرفته است. آیا از جنبهای از خودتان را نشان بدهید که خوشایند نیست، احساس خاصی دارید؟ به نظرتان این موضوع میتواند نقشی در مشکلات شما داشته باشد؟
سارا: بله، ولی بگی نگی بیشتر دوست دارم چیزی باشم که شما میخواهید. نمی خواهم، اینجا، جلوی شما گریه کنم.
طرحواره درمانگر : حدس میزنید من میخواهم شما چه جوری باشید؟
سارا: نمی دانم. خیلی باهوش و جدی.
طرحواره درمانگر : بدون هیچ گونه احساس و عاطفه زیادی.
سارا: بله. این طوری می توانم به شما کمک کنم تا به اهداف تان برسید هر چند شما را که خیلی خوب نمیشناسم. به هر حال، بنظرم با کمک کردن، کارها برای تان راحت تر می شود و احساس آرامش خواهید کرد. به عنوان مثال، فکر میکنم، اون نوشیدنی شماست که آنجاست. می خواستم برایتان بیاورم.
طرحواره درمانگر : بنابراین، تمام توجه تان معطوف به این است که کاری را انجام بدهید و به گونهای باشید که من میخواهم.
سارا: بله. چون من نمی دانم کی هستم و چی می خواهم. فقط این را میدانم که واقعا آدم بدبختی هستم. این تنها، چیزی است که به آن فکر میکنم.
سارا به طور کامل از خودش می گوید که در واقع در حال شرح دادن ذهنیت محافظ بی تفاوتش است
طرحواره درمانگر : پس چون احساس می کنید که واقعا آدم بدبختی هستید، بهترین راه غلبه بر این احساس این است که همان طور باشید که دیگران از شما می خواهند. اینکار چه فایده ای برایتان دارد؟ چرا میخواهید این کار را انجام بدهید؟
سارا: تا حدی باعث میشود که از خودم فرار کنم. از دیگران تقلید می کنم و بگی نگی دوست دارم خودم را تغییر بدهم و اینطوری می توانم هر کسی دلم می خواهد، باشم و هر کاری دلم می خواهد، انجام بدهم. ولی متوجه شدم که این کار، حالم را بدتر میکند و باعث میشود که بیشتر احساس پوچی کنم.
طرحواره درمانگر : منظورتان این است جوری باشید که دیگران از شما میخواهند؟
سارا: بله، چون من نمی دانم چه انتظاری دارم و چی می خواهم. من نمیدانم چه چیزی برایم اهمیت دارد. من نمی دانم. 29 ساله ام و هیچی نمی دانم.
سارا احساس سردرگمی هویت را بیان میکند که یکی از ویژگیهای ذهنیت محافظ بی تفاوت است. او هیچ رابطهای با نیازها و هیجان هایش ندارد و نمیداند کیست. شخصیت او نشانگر خواستههای دیگران است. سارا درباره درمان قبلی اش صحبت می کند تقریبا در سرتاسر طول درمان، در ذهنیت محافظ بی تفاوت بوده است.
درباره مدیریت
دکتر عباس شفیعی ، روان شناس ، متخصص مشاوره و طرحواره درمانگر
نوشتههای بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید