نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی
نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی :
نیازهاى هیجانی اساسی دوران کودکى چیست؟، چگونگى برآورده شدن یا نشدن آنها و تأثیرشان بر روابط افراد در دوران جوانى پایه یکى از روشهاى درمانى به نام طرحواره درمانی است. در این روش درمانى، باور بر این است که استراتژیها و روشهای تطبیقی ناکارآمدی که افراد در دوران زندگىشان به کار میگیرند از ترکیبی از سرشت و طبیعت بیولوژیکی و برآورده نشدن برخى نیازهاى عاطفىشان سرچشمه میگیرد.
شخصیت و سرشت طبیعی فرد از ویژگیهای بیولوژیکیاند که فرد با آنها به دنیا میآید. بعضی نوزادان بهصورت طبیعی زودرنج و تحریکپذیرند، درحالیکه برخی دیگر آرام و بعضی نیز مضطرباند.
نیازهای هیجانی اساسی عبارتند از :
در طرحواره درمانی فرض بر این است که ایجاد طرحوارههای ناسازگار اولیه بهدلیل تعامل بین برآورده نشدن نیازهای هستهای عاطفی و سرشت یا طبیعت ذاتی فردیاند. مزاج یا خُلق و خو میتواند بر آنکه کودکی چگونه به تجربیات منفی پاسخ میدهد تأثیر داشته باشد.
- دلبستگی و پیوستگی امن، محکم و دائمی به دیگران
- استقلال، آزادی، صلاحیت و احساس هویت
- آزادی در بیان و ابراز نیازها و احساسات
- خودجوشی، انعطافپذیری و بازی
- محدودیتهای واقعبینانه و توانایی کنترل احساسها، رفتارها و خواستههای خود.
1. دلبستگی و پیوستگی امن، محکم و دائمی به دیگران :
اینکه فرد احساس امنیت کند، احساس اینکه «در خانهاش» ثبات وجود دارد. اینکه ازجانب پدر و مادر پذیرفته شده است. این نیاز به پیوندی عاطفی و هیجانی تشبیه شده است که بر روابط افراد از زمانی که در گهوارهاند تا زمانی که از دنیا بروند تأثیر دارد.
کودکانی که دلبستگی و پیوستگی امن و محکمی با مادر و پدر (یا مراقبانشان) دارند، هنگامی که مادر و پدر آنها را ترک میکنند، بهوضوح ناراحت و غمگین میشوند و از بازگشت مادر و پدرشان احساس خوشحالی میکنند. این کودکان وقتی میترسند ازطریق مادر و پدرشان بهدنبال امنیت و آسایشاند. آنها برای برقراری تماس ازجانب مادر و پدرشان آمادهاند و از بازگشت آنها با رفتارهای مثبت استقبال میکنند.
کودکان ممکن است نتوانند پیوستگی امن و محکمی دریافت کنند اگر مادر و پدرشان در زندگی آنها حضور نداشته باشند یا از آنها غفلت کنند. یا همچون یویو به زندگیشان داخل و از آن خارج شوند. یا حتی بهصورتی رفتارهای نامناسب، توهینآمیز و خشونتآمیز با آنها داشته باشند.
2. نیازهاى هیجانی اساسی استقلال، آزادی، صلاحیت و احساس هویت :
اینکه کودکان بتوانند توانایی انجام کارهایی را که مطابق سنشان است در خود گسترش دهند و بازخورد مفید و مناسب و پشتیبانى براى انجام آن کارها دریافت کنند.
برخی کودکان ممکن است به احساس خودمختاری یا استقلال نرسند زیرا مادر و پدرشان همه کارها را برایشان انجام میدهند و به آنها اجازه نمیدهند بهتنهایی یاد بگیرند. یا مادر و پدرشان هیچ کاری برایشان نمیکنند و درنتیجه آنها فرصت پیدا نمیکنند بیاموزند چگونه کارهای خود را بهدرستی مدیریت کنند.
میتوان در نظر گرفت که هویت دو بخش دارد: شخصی و اجتماعی. هویت شخصی به احساس کودکان دراینباره اشاره دارد که چگونه با دیگران متفاوتاند. همچنین دربرگیرنده حس منحصربهفرد بودن و فردیت کودکان است. هویت اجتماعی اشاره به راههایی دارد که کودک احساس میکند شبیه دیگران است، عموماً ازطریق تطبیق با خانواده یا دوستان. بنابراین هویت ازطریق ارتباطات فرد با دیگران شکل میگیرد.
3. نیازهای هیجانی آزادی در بیان و ابراز احساسات :
داشتن توانایی تنظیم کردن و ابراز کردن احساسات یکی از بخشهای مهم رشد کودک است. کودکان نوین، برای آنکه بتوانند با موفقیت تبادل فردی داشته باشند و ارتباطات لازم برای تجربیات مثبت اجتماعی را شکل دهند، لازم است بیاموزند که چگونه پیامهای هیجانی را بفرستند و دریافت کنند، بهگونهای که هم برای خود آنها و هم برای دیگران سودمند باشد. تنظیم کردن هیجانات به کودکان کمک میکند بتوانند درگیر کار و ارتباط با دیگران شوند بیآنکه با مخالفت یا واکنشهای منفی روبهرو شوند.
کودکی که این نیازش تأمین نشده ممکن است وقتی هیجانش را ابراز میکند با پیامدهای منفی مواجه شود. او ممکن است برای ناراحت بودن تنبیه شود یا به او گفته شده باشد که نگرانی یا اضطرابش را به دیگران نشان ندهد. برای مثال، وقتی مورد تمسخر قرار میگیرد به او گفته شود تلافی کند. هیجانات یا واکنشهای عادی ممکن است نشانههایی از ضعف دیده شوند یا به این معنی باشند که او از جهتی کافی نیست. بهطور مشابه، کودکی که با خشم مواجه میشود، وقتی میخندد یا خوشحال است، ممکن است یاد بگیرد که هیجانات مثبت را نباید در خانه نشان دهد.
4. نیازهاى هیجانی اساسی خودجوشی، انعطافپذیری و بازی :
کودکان از سن کم به دنیای اطراف خود جذب میشوند و با آن ارتباط برقرار میکنند. بازی به آنها اجازه میدهد دنیایی را خلق و در آن کاوش کنند که میتوانند بر آن تسلط بیابند و در آن خوب یاد بگیرند. میتوانند با ترسهای خود روبهرو شوند و بر آنها غلبه کنند، آنگاه که نقشهای بزرگسالان را تمرین میکنند، گاهی در ارتباط با دیگر کودکان و گاه در ارتباط با بزرگسالانی که از آنها مراقبت میکنند. درحالیکه بر دنیای خود چیره میشوند، کودکان میتوانند مهارتهایی را در خود رشد دهند که سبب افزایش اعتمادبهنفسشان شود و مقاومتشان را در رویارویی با چالشهایی که در آینده با آنها مواجه خواهند شد بالا ببرد.
نمونهای که چگونه نیاز کودکان برای یادگیری ازطریق بازی ممکن است تأمین نشود زمانی است که آنها باید زود بزرگ شوند. مثلاً بهدلیل اینکه آنها باید از خود یا خواهر و برادر یا مادر و پدرشان مراقبت کنند. نمونه دیگر هنگامی است که در محیط خانه بازی بهعنوان چیزی بد دیده میشود و کودک برای آن تنبیه میشود. ممکن است درباره موفقیت در مدرسه انتظار زیادی از کودک وجود داشته باشد، وقتی موفقیتهای تحصیلی و علمی مهمتر از بازی و روابط اجتماعی دیده شوند.
5. محدودیتهای واقعبینانه و توانایی کنترل احساسها، رفتارها و خواستههای خود :
۱. به آموزش انضباط نفس کمک میکند. با این هدف که کودک آن را درونی میکند و درنتیجه قادر خواهد بود هرچه بزرگتر میشود مسئولیتهایش را مدیریت کند.
۲. کمک میکند کودک از آسیب در امان باشد.
۳. به محدود کردن تمایل طبیعی برای رفتار ناگهانی و تکانشی و برآورده کردن خشنودی و لذت بلافاصله کمک میکند.
۴. به کودکان کمک میکند یاد بگیرند چگونه احساسات دشوار خود همچون غم یا خشم را که بهدلیل وجود محدودیتهایی به وجود آمدهاند مدیریت کنند.
۵. به کودکان نشان میدهند که مادر و پدرشان به آنها توجه میکنند. حتی اگر بهصورت آگاهانه درک نشود، حدومرز به رشد احساس امنیت کودکان کمک میکند که در ابتدا بتوانند دنیای اطراف خود را کشف کنند.
برای دریافت مشاوره در مورد نیازهای هیجانی اساسی در دوران کودکی از لینک استفاده کنید.
درباره مدیریت
دکتر عباس شفیعی ، روان شناس ، متخصص مشاوره و طرحواره درمانگر
نوشتههای بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید